جنگ نرم چیست؟
الف - سبک جنگها متفاوت است و در هر جنگی نیز روشها (تاکیتکها) و تسلیحات (ابزار) متفاوتی به کار گرفته میشود مثل جنگ سخت (مسلحانه، نظامی) با شمشیر و یا بمبهای خوشهای و لیزری و اتمی – جنگ اقتصادی با شیوهها و رقابتهای ناسالم، مخرب و نابود کننده مثل تحریم و با استفاده از ابزار متفاوت بانک، بیمه، حمل و نقل، قوانین صادرات و واردات، قوانین بینالملل و ... – جنگ نرم یا همان جنگ روانی با ابزار تبلیغاتی و امروزه رسانهای.
ب – روش تبلیغ و ضد تبلیغ به هر نوعی، مانند: دروغ پراکنی، شایعهسازی، ایجاد شبهه، تخریب شخصیت، ایجاد تهدید واهی، ایجاد امید واهی، تغییر باورها، تهاجمهای فرهنگی و ...، همه از عرصههای متفاوت «جنگ نرم» است و هر ابزار تبلیغاتی، اعم از تریبون، منبر، قلم، کتاب، اینترنت، جراید، فیلم و هنر، شعر و موسیقی و ... نیز از ابزار این جنگ وسیع و مؤثر قلمداد میگردد..
ج – این که واژهی «جنگ نرم» در گوگل معادل ندارد، سخن احمقانهای است که زیبا کلام مطرح نموده است. قرار نیست که هر واژهای در گوگل معادل داشته باشد و اگر نداشت، معنایی نداشته باشد و یا مصداق آن در خارج فاقد واقعیت باشد. گوگل کتاب مرجع و منبع علمی ما نیست. غربیها از واژهی «soft power» به معنای «قدرت نرم» استفاده میکنند که البته اگر چه در معنا نزدیک است، اما آن جامعیت در بیان موضوع را ندارد. چرا که «جنگ نرم» سیاست و عمل آن «قدرت نرم» برای براندازی است و نه خود آن.
د – تاریخچهی «جنگ نرم» را میتوان از دو منظر «عام» و «خاص» مورد بررسی قرار داد.
از منظر آن، جنگ نرم از همان موقعی روش و تاکیتک دشمن قرار گرفت که ابلیس بر خود تکبر نمود و بر انسان حسادت برد و چنین قسم خورد:
«قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ» (ص - 82)
ترجمه: گفت: (سوگند) به عزّت تو كه همگى آنان را گمراه خواهم ساخت.
اغوا، یعنی فریب دادن، مستلزم جنگ نرم است و روش آن نیز خلاف نشان دادن حقایق و واقعیات است. راست را دروغ، دروغ را راست، امنیت را تهدید و تهدید را امنیت، یقین را شبهه و شبهه را یقین کردن، زشت را زیبا و زیبا را زشت جلوه دادن و ...، همگی همان «جنگ نرم» است. لذا شیطان پس از آن که گناه انحراف و سرپیچی خود را که ناشی از تکبرش بود به گردن خداوند سبحان انداخت،گفت:
«قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ» (الحجر - 39)
ترجمه: آن گاه شيطان گفت: خدايا [حال که] مرا گمراه كردى من نيز در زمين (همه چيز را) در نظر فرزندان آدم جلوه ميدهم (تا از ياد تو غافل شوند) و همه ى آنها را گمراه خواهم كرد.
در تاریخ بشر و به ویژه تاریخ اسلام نیز نمودهای بارزی از «جنگ نرم» دیده میشود که شاید بتوان به روشها و تاکیتکهای تبلیغی و ضد تبلیغی معاویه و سپس عمر عاص لعنتالله علیهما، به عنوان یکی از شاخصترین آنها اشاره و استناد نمود. از او پرسیدند: چرا برای مقابله با حضرت علی علیهالسلام این قدر پول خرج می کنی؟ گفت: هزینهاش از هزینهی جنگ کمتر است.
ھ – اما از منظر خاص یا همان تئوری آکادمیک، «جوزف نای» اولین کسی است که آن را به صورت علمی و تحت عنوان (قدرت نرم) مطرح کرد. در این نظریه نیز چنان چه بیان شد، مهمترین حوزهی اعمال و تأثیرگذاری قدرت نرم بر طرف مقابل، حوزهی رسانه است. بهرهگیری از رسانهها و امكاناتی كه فرد را قادر میسازد تا برای تأثیرگذاری بر طرف مقابل، به اِعمال قدرت بپردازد.
شاید در جهان غرب «سان تزو» اولین کسی باشد که در این موضوع کار کرده است. او در کتاب «هنر جنگ» مینویسد: «میشود جنگید، اما مهمترین کار این است که شما در یک نبرد بدون جنگ، پیروزی را به دست آوردید» و در تشریح چگونگی آن مینویسد: «باید به استراتژیهای رقیب و روحیهی او حمله كرد؛ بهگونهای كه آنها بپذیرند كه شكست خواهند خورد. اگر كسی در ذهنش بپذیرد كه شكست میخورد، حتماً در دنیای واقه نیز شكست خواهد خورد. زیرا آنچه فرد را به مقاومت تشویق میكند، روحیه است..»
جنگ نرم چیست؟
سايت شبهه x-shobhe.com :جنگ نرم، یکی از روشها (تاکتیک)های مقابله و مبارزهی دو جناح یا دو طیف متخاصم است. وقتی اهداف، برنامهها و منافع دو جریان (دو طیف) با یکدیگر منافات پیدا میکند و در واقع تداوم بقای هر یک منوط به تسلیم و یا از میان رفتن طیف دیگر میشود، صفآرایی و جنگ بین این دو جناح آغاز میگردد و هر یک ضمن دفاع از خود، سعی در از میان برداشتن دیگری مینماید.
الف - سبک جنگها متفاوت است و در هر جنگی نیز روشها (تاکیتکها) و تسلیحات (ابزار) متفاوتی به کار گرفته میشود. مثل جنگ سخت (مسلحانه، نظامی) با شمشیر و یا بمبهای خوشهای و لیزری و اتمی – جنگ اقتصادی با شیوهها و رقابتهای ناسالم، مخرب و نابود کننده مثل تحریم و با استفاده از ابزار متفاوت بانک، بیمه، حمل و نقل، قوانین صادرات و واردات، قوانین بینالملل و ... – جنگ نرم یا همان جنگ روانی با ابزار تبلیغاتی و امروزه رسانهای.
ب – روش تبلیغ و ضد تبلیغ به هر نوعی، مانند: دروغ پراکنی، شایعهسازی، ایجاد شبهه، تخریب شخصیت، ایجاد تهدید واهی، ایجاد امید واهی، تغییر باورها، تهاجمهای فرهنگی و ...، همه از عرصههای متفاوت «جنگ نرم» است و هر ابزار تبلیغاتی، اعم از تریبون، منبر، قلم، کتاب، اینترنت، جراید، فیلم و هنر، شعر و موسیقی و ... نیز از ابزار این جنگ وسیع و مؤثر قلمداد میگردد.
ج – این که واژهی «جنگ نرم» در گوگل معادل ندارد، سخن احمقانهای است که زیبا کلام مطرح نموده است. قرار نیست که هر واژهای در گوگل معادل داشته باشد و اگر نداشت، معنایی نداشته باشد و یا مصداق آن در خارج فاقد واقعیت باشد. گوگل کتاب مرجع و منبع علمی ما نیست. غربیها از واژهی «soft power» به معنای «قدرت نرم» استفاده میکنند که البته اگر چه در معنا نزدیک است، اما آن جامعیت در بیان موضوع را ندارد. چرا که «جنگ نرم» سیاست و عمل آن «قدرت نرم» برای براندازی است و نه خود آن.
د – تاریخچهی «جنگ نرم» را میتوان از دو منظر «عام» و «خاص» مورد بررسی قرار داد.
از منظر آن، جنگ نرم از همان موقعی روش و تاکیتک دشمن قرار گرفت که ابلیس بر خود تکبر نمود و بر انسان حسادت برد و چنین قسم خورد:
«قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ» (ص - 82)
ترجمه: گفت: (سوگند) به عزّت تو كه همگى آنان را گمراه خواهم ساخت.
اغوا، یعنی فریب دادن، مستلزم جنگ نرم است و روش آن نیز خلاف نشان دادن حقایق و واقعیات است. راست را دروغ، دروغ را راست، امنیت را تهدید و تهدید را امنیت، یقین را شبهه و شبهه را یقین کردن، زشت را زیبا و زیبا را زشت جلوه دادن و ...، همگی همان «جنگ نرم» است. لذا شیطان پس از آن که گناه انحراف و سرپیچی خود را که ناشی از تکبرش بود به گردن خداوند سبحان انداخت، گفت:
«قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ» (الحجر - 39)
ترجمه: آن گاه شيطان گفت: خدايا [حال که] مرا گمراه كردى من نيز در زمين (همه چيز را) در نظر فرزندان آدم جلوه ميدهم (تا از ياد تو غافل شوند) و همهى آنها را گمراه خواهم كرد.
در تاریخ بشر و به ویژه تاریخ اسلام نیز نمودهای بارزی از «جنگ نرم» دیده میشود که شاید بتوان به روشها و تاکیتکهای تبلیغی و ضد تبلیغی معاویه و سپس عمر عاص لعنتالله علیهما، به عنوان یکی از شاخصترین آنها اشاره و استناد نمود. از او پرسیدند: چرا برای مقابله با حضرت علی علیهالسلام این قدر پول خرج می کنی؟ گفت: هزینهاش از هزینهی جنگ کمتر است.
ھ – اما از منظر خاص یا همان تئوری آکادمیک، «جوزف نای» اولین کسی است که آن را به صورت علمی و تحت عنوان «قدرت نرم» مطرح کرد. در این نظریه نیز چنان چه بیان شد، مهمترین حوزهی اعمال و تأثیرگذاری قدرت نرم بر طرف مقابل، حوزهی رسانه است. بهرهگیری از رسانهها و امكاناتی كه فرد را قادر میسازد تا برای تأثیرگذاری بر طرف مقابل، به اِعمال قدرت بپردازد.
شاید در جهان غرب «سان تزو» اولین کسی باشد که در این موضوع کار کرده است. او در کتاب «هنر جنگ» مینویسد: «میشود جنگید، اما مهمترین کار این است که شما در یک نبرد بدون جنگ، پیروزی را به دست آوردید» و در تشریح چگونگی آن مینویسد: «باید به استراتژیهای رقیب و روحیهی او حمله كرد؛ بهگونهای كه آنها بپذیرند كه شكست خواهند خورد. اگر كسی در ذهنش بپذیرد كه شكست میخورد، حتماً در دنیای واقه نیز شكست خواهد خورد. زیرا آنچه فرد را به مقاومت تشویق میكند، روحیه است.»
جنگ نرم مترادف اصطلاحات بسیاری در علوم سیاسی و نظامی است. در علوم نظامی از واژه هایی مانند جنگ روانی یا عملیات روانی و در علوم سیاسی از واژه هایی چون براندازی نرم، تهدید نرم، انقلاب مخملین و اخیرا به واژه انقلاب رنگین برای تبیین این اصطلاح استفاده میشود.
گاهی به جای جنگ از واژه های تهدید یا قدرت نیز استفاده می شود، ولی در نهایت هر دوبه یک مفهوم ختم می شوند. نظریه جنگ نرم طی دهه های اخیر وارد ادبیات سیاسی شده است و "ژوزف نای" از اندیشمندان معاصر معتقد است، مبنای قدرت سخت یا جنگ سخت بر "اجبار" و مبنای قدرت نرم بر "اقناع" است، او برخلاف بعضی از صاحب نظران، اقتصاد و دیپلماسی را در زیرمجموعه قدرت سخت قرار داده و تنها از رسانه بعنوان قدرت نرم نام می برد.
در تمامی اصطلاحات بالا هدف مشترک تحمیل اراده گروهی بر گروه دیگر بدون استفاده از راه های نظامی است. اما از آنجا که در مورد گستردگی و حوزه فعالیت هر کدام اتفاق نظر وجود ندارد؛ اشاره کوتاهی به هر کدام از واژه های مذکور و سابقه تاریخی آنها خواهیم داشت.
مبنای قدرت سخت یا جنگ سخت بر "اجبار" و مبنای قدرت نرم بر "اقناع" است
جنگ روانی، جنگ نرم
جنگ روانی پیشینه ای بسیار طولانی دارد؛ چرا که انسانها برای تحت تأثیر قرار دادن طرف مقابل به شیوهها و ترفندهایی متوسل میشدند، اما اصطلاح جنگ روانی در جنگ جهانی دوم در آمریکا و اروپا رواج یافت.
فولر، مورخ و تحلیلگر نظامی بریتانیایی اولین کسی بود که اصطلاح جنگ روانی را در سال 1920 به کار برد. در آن زمان استفاده فولر از واژه جنگ روانی در محافل نظامی و علمی بریتانیا و آمریکا توجه چندانی را به خود جلب نکرد. در ژانویه 1940 با انتشار مقاله ای با عنوان "جنگ روانی و چگونگی به راه اندازی آن" این اصطلاح برای اولین بار وارد ادبیات آمریکا شد. بر این اساس "جنگ روانی را باید استفاده از هر نوع وسیله ای به منظور تاثیر گذاری بر روحیه و رفتار یک گروه با هدف نظامی مشخص معنا کرد". در پایان جنگ جهانی دوم این اصطلاح به "فرهنگ لغت وبستر" وارد شد و بخشی از عبارت پردازیهای سیاسی و نظامی آن زمان را تشکیل داد.
در سال 1950 یعنی تنها یکسال پس از پایان جنگ جهانی دوم "ترومن"، رئیس جمهور وقت آمریکا به منظور کسب آمادگی برای اجرای جنگروانی در کره پروژهای با عنوان "نبرد حقیقت" را با بودجهای معادل 121میلیون دلار تصویب کرد. ارتش آمریکا اداره و ریاست جنگ روانی را به عنوان بخش ستادی ویژه ایجاد کرد و در کنار واحدهای رزمی، واحدهای جنگروانی گستردهای را با استفاده از تجربیات جنگجهانی دوم تشکیل داد. از آنزمان تاکنون، سازمانها و واحدهای روانی ـ تبلیغاتی آمریکا با توسعهای روزافزون همواره به عنوان یکی از بازوهای اصلی آن کشور در جنگ و صلح عمل کردهاند.
براندازی نرم، تهدید نرم، انقلاب مخملین، انقلاب رنگین
در سال های پایانی جنگ سرد، اولین پروژه براندازی نرم در لهستان و با رهبری "لخ والسا" در جنبش کارگری این کشور در سال 1984 تحقق یافت و با فروپاشی شوروی و یوگسلاوی و چند کشور دیگر اروپای شرقی براندازی نرم به مسئله جدیدی در حوزه قدرت و امنیت تبدیل شد.
استعمارگران از براندازی حکومت ها در یوگسلاوی، گرجستان، اوکراین، قرقیزستان و امثال آن با عنوان انقلاب های رنگی، به جای واژه خشن جنگ نرم یاد می نمایند.
انقلاب های مخملی یا "انقلاب های رنگی" و "گلی" از شیوه های براندازی نرم است که نوعی دگرگونی و جابجایی قدرت به همراه مبارزه منفی و نافرمانی مدنی را شامل میشود. انقلاب های رنگی و مخملی در جوامع پسا کمونیستی در اروپای مرکزی، شرقی و آسیای مرکزی اتفاق افتاد. این واژه برای نخستین بار از سوی "والسلاوهادل" رئیس جمهور پیشین چک که در آن زمان رهبر مخالفان چکسلواکی سابق بود، وارد ادبیات سیاسی شد. مخالفان حکومت در چکسلواکی با انجام سلسله اقدامات مرتبط و زنجیرهای در طی یک دوره شش هفتهای از 17 نوامبر تا 29 دسامبر 1989 در این کشور موفق به نوعی دگرگونی و جابجایی قدرت شدند. این پدیده سپس به شکل زنجیرهای در صربستان طی دو مرحله 1997 - 2000 ، گرجستان 2003 ، اوکراین 2004 و قرقیزستان 2005 ادامه یافت.
به طور کلی اهداف آمریکا از سازماندهی انقلاب های رنگین در کشورهای هدف را در چارچوب حوزههای زیر میتوان بررسی کرد:
- تسلط بر مناطق ژئوپلتیکی و ژئواستراستژیکی
- کنترل شریان انتقال انرژی و جلوگیری از تسلیحاتی شدن آن
- حذف و یا مهار نظام های مخالف در برابر نظام آمریکا
- ممانعت از ایجاد اتحادیه های نظامی و امنیتی در آسیا، خاورمیانه و آسیای مرکزی
- همسو کردن کشورهای هدف با سیاست های آمریکا
- فرصت سازی اقتصادی برای آمریکا
- مهار بیداری اسلامی
جورج سوروس ، رئیس بنیاد سوروس سرمایه دار بزرگ آمریکایی یا به عبارتی میلیاردر یهودی آمریکایی یکی از معماران اصلی انقلاب مخملین گرجستان در گفتگویی با روزنامه لس آنجلس تایمز اظهار داشت که : تمایل دارد سناریوی گرجستان در کشورهای آسیای مرکزی یعنی تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان و ترکمنستان تکرار شود.
شرکتکنندگان انقلابهای رنگین اغلب از مقاومت مسالمتآمیز با هدف اعتراض علیه دولتهای غیرهمسو با آمریکا و حمایت از دمکراسی، لیبرالیسم و استقلال ملی استفاده کردهاند و معمولاً یک رنگ یا گل خاصی را به عنوان سمبل و نشانه خود برگزیدهاند. اعتراضهای صورت گرفته و نقش مهمی که سازمانهای غیردولتی به ویژه سازمانهای فعال دانشجویی در سازماندهی مقاومت مسالمتآمیز ایفا میکنند، این رویدادها را برجستهتر نشان میدهد.
جنگ روانی پیشینه ای بسیار طولانی دارد؛ چرا که انسانها برای تحت تأثیر قرار دادن طرف مقابل به شیوهها و ترفندهایی متوسل میشدند، اما اصطلاح جنگ روانی در جنگ جهانی دوم در آمریکا و اروپا رواج یافت
اهداف اجرایی از جنگ نرم
همان طور که اشاره شد، جنگ روانى جدید عملى سازمان یافته و برنامه ریزى شده پدیده اى همیشگى و پیوسته است که اختصاص به مقطع زمانى خاصى ندارد. با توجه به این مسأله مى توان اهداف جنگ روانى را در یک تقسیم بندى به اهداف سیاسى و اهداف نظامى و در تقسیم بندى دیگر، آن را به اهداف و مقاصد استراتژیکى و مقاصد تاکتیکى تقسیم نمود
با توجه به این که ماهیت اصلى عملیات روانى به اعتراف خود آمریکایى ها عبارت است از تلاش براى تأثیرگذارى بر افکار، احساسات و تمایلات گروه هاى دوست، دشمن یا بى طرف مى توان تا حدودى به برخى از مهمترین اهداف جنگ روانى پى برد:
- تأثیرگذارى شدید بر افکار عمومى جامعه مورد هدف از راه طرح جنگ نرم و با ابزار خبر و اطلاع رسانى هدفمند و کنترل شده که نظام سلطه همواره از این روش براى پیشبرد اهداف خود سود جسته است و البته موفقیت هایى هم در این زمینه داشته است.
- ترساندن از مرگ یا فقر یا قدرت خارجى سرکوبگر و پس از آن دعوت به تسلیم از راه پخش شایعات و دامن زدن به آن براى ایجاد جو بى اعتمادى و ناامنى روانى.
- اختلاف افکنى در صفوف مردم و برانگیختن اختلاف میان مقام هاى نظامى و سیاسى کشور مورد نظر در راستاى تجزیه سیاسى کشور.
- اشاعه بذر یأس و نومیدى درمیان مردم و بویژه نسل جوان به منظور بى تفاوت کردن آنها نسبت به کشور خود و تحولات احتمالى آتى.
- کاهش روحیه و کارآیى رزمى ( در زمان جنگ نظامى).
- ایجاد اختلال در سامانه هاى کنترلى و ارتباطى کشور هدف.
- تبلیغات سیاه (با هدف براندازى و آشوب) به وسیله شایعه پراکنى، پخش تصاویر مستهجن ، جوسازى از راه پخش شب نامه ها و ...
- تقویت نارضایتى هاى ملت به دلیل مسائل مذهبى، قومى، سیاسى و اجتماعى نسبت به دولت خود به طورى که در مواقع حساس این نارضایتى ها زمینه تجزیه کشور را فراهم کند.
- تلاش براى بحرانى و حاد نشان دادن اوضاع کشور از راه ارائه اخبار نادرست و نیز تحلیل هاى نادرست و اغراق آمیز که مقام معظم رهبرى نیز در دیدار اخیر اعضاى مجلس خبرگان با ایشان به آن اشاره داشته و آن را در راستاى خط تهاجمى دشمن توصیف کردند.
با توجه به تمام مطالبى که گفته شد، ضرورت مقابله جدى با جنگ روانى دشمن به شیوه هاى سخت افزارى و نرم افزارى بر کسى پوشیده نمى ماند. اما در این میان وحدت استراتژیک تمام نهادهاى کشور براى پاسداشت تمامیت ارضى نیز مقدمه اى لازم براى خنثى کردن جنگ روانى دشمنان است.